خانواده یک نهاد اجتماعی و مثلث مقدّس می باشد که اضلاع آن را پدر، مادر و فرزندان تشکیل می دهند. این اضلاع بر هم اثر گذار و اثر پذیرند. اگر بین اعضای یک خانواده روابط سالم، متعادل و ارزشمند حاکم باشد، زمینه رشد و شکوفایی فراهم و در غیر این صورت رشد و شکوفایی استعداد و توانمندی ها سرکوب، و تربیت به خوبی صورت نخواهد گرفت. مطالعات در سراسر کشور ایران نشان داده است که 70% مشکلات و دشواری های کودکان با مشکلات والدین در ارتباط است.52% والدین، فرزندان خود را نمی شناسند، نیمی از اختلالات رفتاری و شخصیّتی کودکان و نوجوانان همچون کابوس ها، ناخن جویدن ها، شب ادراری ها، اضطراب ها و فرارها به دلیل نا امنی عاطفی و روابط ناسالم محیطی است.
با گذشت زمان و ماشینی تر شدن زندگی بشر، بین اعضای خانواده جدایی افتاده و آنها روز به روز بیشتر از گذشته، احساس تنهایی و از خود بیگانگی می کنند. با ورود ماهواره، اینترنت، CD، کامپیوتر، تلفن همراه و sms به خانواده ها رابطه بین فرزندان و والدین کم رنگ و گاهی مختل شده و حتّی والدین، ساعت ها فرزندان خود را نمی بینند و ارتباطی با آنها ندارند. هر چقدر این عدم ارتباط طولانی تر باشد به همان اندازه انحرافات اخلاقی، آسیب های روانی، خلاء های عاطفی، افسردگی، پرخاشگری، دوری از آموزه های دینی، گرایش به مواد مخدر، افت تحصیلی و دوستان اینترنتی بیشتر در فرزندان مشاهده می شود .
خداوند منّان در خلق و آفرینش، تنوع، گوناگونی، رنگارنگی، منحصر بودن و مانند هم نبودن را اصل قرار داده است. تمامی انسان ها، حتّی دوقلوهای یکسان نیز این تفاوت را به لحاظ جسمی، روحی، عاطفی و ...از خود نشان می دهند. بچّه های ما نیز به تبعِ قانونِ آفرینش، رنگارنگ، متنوع و گوناگونند. برخی کمرو، برخی پرخاشگر، برخی بیش فعّال، برخی آرام، برخی با دقّت و برخی بی دقّت، برخی عجول و برخی صبورند. برخی کم خور و برخی پرخورند. برخی دارای شب ادراری، حسادت، استرس، اضطراب، ترس، بی خوابی، لجبازی و بسیاری از بچّه ها دارای توجّه، دقّت، انگیزه، نظم، درس خوان، همراه و بدون کمتر نگرانی هستند. برخی انگشت می مکند و برخی ناخن می جوند. برخی بزهکار، دروغگو، ترسو، بهانه گیر، گوشه گیر، آب زیر کاه، افسرده، وسواسی، خودآزار و دیگر آزارند. برخی در کلام سلیس و روانند و برخی با مکث و لکنت سخن می گویند. برخی از آن ها دارای تیک های عصبی و بعضی آرام و با شخصیتی کاملاً شکل گرفته می بینیم. برخی با درس خواندن و برخی با ورزش و هنر و برخی با بزهکاری، قشقرق، نا آرامی، پوشش نامناسب و آزار دیگران خود را نشان می دهند.
وظیفه ی ما به عنوان مادر، پدر، مربی و معلّم آن است که بچّه ها را همان طور بپذیریم که هستند و با رفتارهای عالمانه و عاقلانه آنها را هدایت نموده و آن ها را به مهارت هایی مسلح کنیم تا افرادی آرام، نرمال و دارای مهارت وارد زندگی نماییم. فرزندان ما بر اساس فطرت الهی به دنیا آمده و دست توانگر یا ناتوان محیط، خانه، مدرسه، اجتماع، صدا و سیما، اینترنت ،رفتار والدین، معلّمان و مربیان و... بچّه ها را به رنگی آراسته است. آن چه مهم است، این است که ما بدانیم و بتوانیم چگونه با تنوع این گونه رفتارها برخورد مناسب داشته باشیم.
باید اعتراف نمود که بسیاری از خانواده ها به تربیت کودکان خود چندان که شایسته است بها نمی دهند. تربیت کار ظریف و دقیقی است که موفقیّت در آن جز با بصیرت و روشن بینی میسّر نیست. این که هر فرد با سلیقه و برداشت شخصی به تربیت فرزندان خود بپردازد و خود را از فراگیری مباحث تربیتی بی نیاز بداند، خطایی بزرگ بوده و اثراتی جبران ناپذیر دارد. کار ما تربیت انسان است. انسان ها بخصوص کودکان و نوجوانان موجودات ظریف و شکننده ای هستند که با زبان بی زبانی سر نخ هایی را از سردرگمی احساسات و عواطف خود نشان می دهند. آن ها این سردرگمی را در رفتار خود با هزار رمز و راز بیان می کنند، می گویند: ما دست خوش و معلول والدینی بی فکر، خود محور و فاقد احساسات و عواطف هستیم. ما قربانی والدینی بیکار، معتاد و بی سوادیم، ما بچّه های طلاقیم. ما کسانی هستیم که به دلیل فقر اقتصادی نتوانسته ایم ادامه تحصیل داده یا اصلاً به مدرسه برویم. ما کسانی هستیم که روش های مناسب و منطقی برخورد با مشکلات زندگی را به ما نیاموخته اند، ما فرزندانی هستیم که مورد جهل و تربیت ناصحیح قرار گرفته ایم. ما کودکان و نوجوانانی هستیم که احساس نا امنی و ترس از تنبیه های بدنی و کلامی شدید والدین و برخورد نامناسب برخی از معلّمان به ظاهر مربّی، توان را از ما بریده است. هم چنین عدّه ای می گویند ما قربانی صداقت، سادگی و خوبی خود هستیم که از آن سوء استفاده شده است.
بعد از این همه فریادهای نهان باید گوش شنوا داشت و با بصیرت به احساسات و عواطف و رفتارهای مستقیم و غیر مستقیم فرزندان پاسخ گفت. باید ریشه نابهنجاری ها، اضطراب ها و نابسامانی های کودکان و نوجوانان را شناخت و با آن درست و اصولی برخورد کرد. باید دانست که رفتارهای مثبت و منفی کودکان در خانواده شکل گرفته و در مدرسه تثبیت شده و یا تغییر می کند و سرانجام در جامعه به ظهور می رسد، و اهمیّت ارتباط خانه و مدرسه و هماهنگی آنها از اینجاست. وگرنه با افزایش روز افزون اختلالات رفتاری و شخصیتی روبرو خواهیم شد. پس تنها راه خوب زیستن، افزایش دانش و عمل به این آموخته ها است. پرورش کودک و نوجوان و تربیت آنها مطابق با فطرت خدادادی و اصول اسلام و روان شناسی، سبب آرامش محیط خانواده و رشد مطلوب و طبیعی فرزندان در تمام ابعاد وجودی می گردد که این خود سلامت جامعه را تضمین می کند. قرآن کریم جامعه اسلامی را امّت نمونه معرفی کرده و ما شایستگی آن را داریم که با داشتن والدین آگاه و متدیّن، مربیانی دلسوز و کاردان و فرزندانی موفّق و سالم، ضمن حضور در سازندگی کشور، آینده ای روشن همراه با رشد و شکوفایی را برای فرزندان خود ترسیم نماییم.
سعی مؤلفان در تهیه و تدوین این کتاب آن بوده است که از توضیحات مفصّل و دانشگاهی پرهیز نموده و به صورت تیتر وار و خلاصه و با بیانی قابل فهم، ابتدا اختلال های مختلف، سپس علل اختلال و در پایان راه کارهای درمانی اختلال را ارائه نمایند. نکته دیگر آن که برخی از مطالب این محتوا، به نظر ارتباطی با کار معلّم ندارد و بیشتر خانواده را درگیر کرده است، امّا به لحاظ ارتباط تنگاتنگ خانه و مدرسه، مطالعه این کتاب توسط معلّمان و مشاوران مدرسه می تواند راهنمای مؤثّری برای والدین در مسیر تعلیم و تربیت صحیح و رفع مشکلات رفتاری فرزندان آنان که در حال حاضر دانش آموز کلاس می باشند باشد.
گرچه در تهیّه این مجموعه از منابع داخلی و خارجی متعدد و سایت های مختلف و تجربه کلینیکی مؤلفان استفاده شده، لیکن به طور حتم خالی از اشکال نیست. لذا از تمامی صاحب نظران استدعا داریم ما را از راهنمایی های خویش محروم نسازند.
خداوند مهربان را بسیار شاکریم که به ما توفیق داد تا بتوانیم قدمی کوچک را در راه افزایش بصیرت و دانش والدین، مربیّان، مشاوران، مدیران و... گرانقدر برداریم.